× 3dstudio max&acutocad آموزش حرفه ای (09354951232 only just for education and learning max & cad )

آدرس وبلاگ من

architectural.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/reza_architect

گروهای عضو شده

معماری هنر عشق

reza مشاهده تمام گروهاي

معماری ما به کجا می رود؟

بنام خداوند کبوتران بی بازگشت

از دوره انسان مداری تا کنون معماری رونق و رنگ و بویی تازه به خود گرفته است-فضا تعریف جدیدی پیدا کرده-زمان دیدی ماشینی به خود گرفته-ساختارها همگی دگرگون شده اند و فقط اندک تعاریفی هستند که کماکان به قوت خود باقی مانده اند(که اصولا جنبه مذهبی یا رنگ و بوی مذهبی دارند)-اصولا دو نگرش در خصوص تحولات در جهان حاکم است:اول تحول منتال و دوم تحول فیزیکی-گزینه اول باعث پیشرفت بسیاری از اقوام و ملل مختلف شده است-برای مثال به کشور فرانسه نگاهی داشته باشیم یا ایتالیا-اینها کشورهایی بودند که در گام نخست عقیده خود را بازنگری کرده اند و کل جهان از افکار آنها بهرمند شده اند-این کشور ها در تحول ساختارهای هنری نقش بسزایی ایفا کرده اند.به سبک های نقاشی نگاه کنید،به دور دست های ادبیات،به دید انسان از انسان در دین نگاه کیند،همه و همه تحت تاثیر پرورش افکار بوده اند،وهمه مدیون یک خود آزاری فکریست که من که ام و به کجا می روم(در دوران بعد از انقلاب صنعتی-از دیدی انسان مدارانه به نتیجه رسید)-فیزیک (جسم-ابزار) چه نقشی در این زمینه بازی کرد؟آیا عقائد ورنر،مقابل آن نیوتن را باید منطقی دانست؟یا به کوچه های تفکر امانوئل کانت گذر کنیم؟ فیزیک ابزاریست برای پرتاب شدن عقائد.بگذریم! تمام مطالب مقدمه ای بر یک نقد بود، و آن نقد: معماری ما به کجا می رود؟ آریایی،ماد،هخامنش،پارت و .... کجائند در معماری ما؟می دانم سوالهای خسته کننده ای هستند؟ اما بلاخره چه شد سرگذشت آن صفه های باشکوهی که برای درزگیری آنها از طلا استفاده میکردند؟ چه شده آن ملکوت کبریایی قوم هخامنش که اسکندر به احترام ایرانی و ایرانی بودن با رخسانا ازدواج کرد و دستور داد به احترام ایران و ایرانی بودن ده هزار سرباز یونانی با زنان ایرانی ازدواج کنند که آنطور مجلس یونان را متعجب کرد،کجاست آن هویت ایرانی؟ چه دید اسکندری که بعد از آتش زدن تخت جمشید آنطور به افسوس افتاد؟به هر حال ما باید فکری برای معماری خود کنیم-من-تو میشویم ما و مای دانشجو می توانیم فرهنگ معماری خود را از چنگال پول دوستان و عرب دوستان نجات دهیم.(فکر کنم دیگه اعدامم) لازم میدونم که چند نکته رو برای دوستانی که تازه می خوان وارد این رشته بشن یارآوری کنم(هر چند که می دونم همه شما به این موضوعات اشراف دارین)-ما سه دسته آدم داریم که وارد معماری میشن:الف:گروهی گه احساسشون در این زمینه قوی تر از منطقشون هست:این دسته از آدم ها فرم های خارق العاده ای به وجود میارن و اصولا فرم گران تا عملکرد گرا(اول فرم بعد عملکرد)ب: دسته دوم دقیقا برعکس دسته اول هستند،به این معنی که ابتدا عملکرد رو می بینن،سپس فرم رو،ج:حالا دسته سوم که اصلا در قید و بند این مسائل نیستند و فقط و فقط به فکر نمره،مدرک و نظام مهندسی هستند(که البته با این وضع معماری ما حق هم دارن).به نظر شما چه باید کرد؟ من جسارتن یه پیشنهاد میکنم و اون اینکه:شخصی که میخواد وارد این رشته بشه ابتدا ببینه جزء کدوم از این دسته هاست، اگه میخواد منطقی مطلق به معماری نگاه کنه مطمئنا در دروسی مانند طرح معماری اذیت خواهد شد،و اگه بخواد احساسی صرف برخورد کنه یه استاد منطقی جلوشو میگیره،حتما میخواین بگین که چه عیبی داره هر دو با هم باشه-کاملا درسته اگه این موضوع رو بیان کنین-اما در جواب میخوام بگم که منطق بر همه ما چیره هست، و زمانی میرسه که نمیتونیم در مورد موضوع خاصی احساس رو دخیل کنیم-همیشه یادتون باشه احساس قوی تر از منطقه برای اثبات این حرفم یه مثال ملموس می زنم:خواهشن دقت کنین:وقتی سردتون میشه در قدم اول احساس می کنین که سردتون شده و بعد شما تصمیم میگیرین(منطق)که به هر عنوان خودتون رو گرم کنین-درسته؟ پس ابتدا احساسه بعد منطق- موضوع بعدی که می خوام حتما توجه خاص داشته باشین اینه که همیشه از خودتون،محیطتون و... یه تعریف داشته باشین،مثلا زیبایی یعنی چی؟ این مهمترین نکته هست که باید معمولا بچه های هنر به اون جواب بدن-هر وقت فکر کردین که جوابتون کامل هست،یه مقایسه با اون زیبایی که خدا تو قرآن میگه بکنبن(ان ا.. جمیل و یحب جمال)،تازه می فهمین که چقدر از قافله پرتیم-خیلی حرف زدم-ببخشید توصیه اکید من به همه هم رشته ای ها و همه کسانی که می خوان تازه معماری رو شروع کنن اینکه:خودشناسی و سپس محیط شناسی(من و محیطم)-مرسی از تحملتون

رضا